ردای کربلا ، بر دوش (قسمت اوّل) ـ حضرت زینب(س)

(قسمت اوّل)

چند روزی بیشتر نمی گذرد از قربانی کردن حسین بن علی(ع) و حال ، در کشاکش ناله ها و دردها و بی کسی ها ، زینب(س) باید رسالت برادر را ادامه دهد.

تألیف، بدون انتشار، کامل نیست! آنهمه رشادت، شجاعت و عطش و ... کامل نمی شد مگر...

حسین(ع)، تألیف کربلاست،

و زینب(س)، انتشار آن!

*****

خواهر ـ ردای کربلا، بر دوش؛ و عصای عاشورا، در مشت ـ می آید و انتشار خون برادر را، کمر می بندد:

بانوی نور، بانوی ظهور، بانوی تهجّد، بانوی صبوری ...

بانویی که بذر روزها را می افشاند. تا روزها، دست خالی نماند!

می گویند هر روز، تولدی است... روز، نامیراست. هر روز، عاشوراست!

*****

پیش از زینب(س)

هیچ خواهری را ندیده بودند که رسول خون برادر باشد!

زینب(س)

کربلا را، در آغوش کشید، و عاشورا را، بر شانه نشاند....

در سلوک اسارت، همه جا را، زیر پا گذاشت

و به دنیا آموخت که چگونه می شود پای بر جا ماند، و ذلیل نشد!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد