ردای کربلا ، بر دوش (قسمت آخر)
امروز ۲۱ محرّم ۱۴۲۹ هـ.ق است و آنروز ۲۱ محرّم ۶۱ هـ.ق ......
کاروان اهل بیت ِ حسین بن علی علیه السلام در اسارت، شهادت امام زمان خویش را منتشر می کند و .... یک تن باید باشد تا ....
کسی باید باشد که نامردی " ابن زیاد " ، دنیا زدگی " ابن سعد" و بی دینی " یزید" را بگوید و برملا سازد! ...
یکی باید باشد که نگذارد ـ بگذارند و بگذرند ...
یکی باید باشد که نگذارد کربلا را، زنده به گور کنند!
*****
او می آید ؛
با " کلید معجزه " ای در دست، برای باز کردن همهء قفل های سر بسته:
قفل های تبلیغات فریب، قفل های غفلت، قفل های توجیه و تزویر، قفل های دنیا گرایی، قفل های دین زدایی، قفل های براندازی ِ انسان و قفل های براندازی ِ انسانیّت و حریّت و ....
او می آید
با " عاشورا " ؛
همان کلیدی که به همهء درها ، می خورد!
*****
زینب(س) ـ پرستار کربلا ـ
به خونخواهی عشق و عاطفه، می آید ... تا به داد " درد" برسد؛ اصغر را بزرگ کند. قنداقهء تنگنایی و تنهایی انسان را تکه تکه کند و بدَرَد؛
و کهکشان شیری را، از شیر باز گیرد.
تا دنیا بتواند دردهای کمی ـ تنها کمی ـ برزگ تر را هضم کند.
.... و اکنون
کربلا، همه جا هست؛ و عاشورا، همیشه!
به کوری چشمان ِ حسادت کوفه و کوفیان، مرگِ کربلا را، هیچ چشمی نخواهد دید، و آخرین نفس های عاشورا را، هیچ گوشی نخواهد شنید!
راه دور نرویم ـ همین نزدیکی ـ
بانوی نور، بانوی کلام، بانوی صبوری، بانوی شرح کربلا، بانوی شرح گلشن راز و بانوی .....
ـ زینب ، سلام الله علیها ـ
باز هم، مثل همیشه ، برای سرزمین ما، و برای زمین ما، و حتّی برای زمان ما، حرف های تازهای خواهد داشت....
و همهء خاک، آفتاب ِ خون ِ برادر را ـ از افق پیام و کلام خواهر ـ هر روزه، خواهد شنید!
و السّلام